Wednesday, December 05, 2007


سال ها بود که دلم می خواست بابا درباره احسان طبری برام حرف بزنه . درباره هر چیزی که دوست داشتم ازش پرسیده بودم اما احسان طبری برام یه تابو بود . چند شب پیش بابا با شنیدن یه دکلمه کوتاه با صدای احسان دچار چنان نوستالژی شد که بارها و بارها اون دکلمه رو گوش داد ، احساس کردم بهترین زمان برای پرسیدن درباره طبری همون لحظه ست. ساعت ها درباره طبری حرف زدیم و بابا با صدای خودش چند تا از شعر هاش رو برام زمزمه کرد. شب عجیبی بود اون قدر عجیب که تا ساعت ها به طبری فکر می کردم و این که یک انسان چه قدر می تونه بزرگ باشه و چه قدر می تونه اسطوره ذهن انسانی دیگه باشه که به خاطرش و برای به یاد داشتنش تمام عمر فرزندش رو به اسم اون صدا بزنه . هر چه بیشتر به بحث اون شب با بابا فکر می کنم احساس غرور بیش تری بهم دست می ده چون من اسم کوچک فردی رو با خودم حمل می کنم که بخشی از حافظه تاریخی یک ملته و بیش تر از خودم خجالت می کشم چون نمی تونم امانت دارخوبی برای اسم طبری بزرگ باشم

5 comments:

Anonymous said...

EHSAN!
ghashange
roozegari pedari ra mishenakhtam ke be ehterame KERAMATE DANESHIAN name farzandash ra keramat gozashte bood.mibinam ke oo tanha pedari nabood ke ingoone bood :)

Anonymous said...

adama khob ya bad be donya miano mimiran.be donya miaym,bachegi mikonim,ashegh mishim,be eshghemon nemirisim,azizamono az dast midim.deltang mishim,hasrat mikhorim,delemono alaki khosh mikonim cheshmemono roo bi edalatiha mibandim...in hame zajr khob ke chi?hamishe migam kheili ghashange ke khob bashio khob zendegi koni amma akharesham migam hatta age be khobie ehsan tabari ham bashi,baz ham ghashangtar ine ke khoda aslan in donya va ma adamharo khalgh nemikard

Anonymous said...

خنیاگر... ! سررسید دفتر روز است نه شب...عشق سودای شبانه است... که دراز است و قلندر پیدا

Anonymous said...

آینه ات دانی چرا غماز نیست؟
زانکه زنگار از رخش ممتاز نیست

Khosro Nakhaei said...

هم اين که اسمت به اين خاطر انتخاب شده مي​شه امانت داري/ نبايد که بشي احسان طبري/.